مردم همواره دربارهی خطای اخوان و مرسی سخن میگویند و بر این باورند که همین امر باعث شد کشور به چنین روزی گرفتار شود و کودتای نظامی ظالمانه از سوی برخی از گروههای مردمی تأیید شود.
در آغاز قصد داریم به این سؤال به صورت روشن پاسخ دهیم که آیا اخوان و محمد مرسی اشتباه کردهاند؟
در پاسخ میگوییم: بله اشتباه کردند آنان نیز بشرند و غیرمعصوم، اما آیا اشتباهات آنان باعث چنین مصائبی را به بار آورده است؟ پاسخ قطعا منفی است؛ عاملی که ما را به این روز انداخته است کودتای نظامی بود که شبانه طراحی شد و برنامهریزی و مدیریت آن از زمان اعلام پیروزی دکتر مرسی آغاز شده بود شاید هم از زمانی که انقلاب ژانویه به وقوع پیوست و حسنی مبارک و دار و دستهاش را سرنگون کرد. در همان لحظات برنامهریزی آغاز شد و کسانی مأمور این کار شدند. بهترین دلیل در این مورد آن است که مبارک چند روز پیش از سرنگونی خود شخصا سیسی را به سمت ریاست اطلاعات نظامی گمارده بود.
برای اینکه سخن به درازا نکشد در اینجا مهمترین مواضعی را که اخوان در ارتباط با آن متهم شده است و برخی همین مسائل را عامل اصلی حوادثی بعدی میدانند به طور سریع از نظر میگذرانیم.
تصمیم به معرفی نامزد ریاست جمهوری:
اخوان ابتدا چنین تصمیمی نداشتند اما به نظر من چند عامل باعث شد تا موضع خود را عوض کنند: اخوان دیدند که رژیم مخلوع بار دیگر در حال بازگشتن به صحنه است و برخی از مهمترین چهرههای خود یعنی افرادی چون عمر سلیمان جانشین رئیس جمهور برکنار شده و احمد شفیق نخست وزیر را برای نامزدی ریاست جمهوری معرفی کرده است. آنگاه اخوان نتوانستند شخصیت ملی مستقلی را به عنوان نامزد ملی معرفی کنند تا طیفهای مختلف مردم شریف مصر از او حمایت کنند. آنان تصمیم گرفتند مستشار بشری و مستشار احمد مکی را معرفی کنند. در نهایت دیدند که در بین نامزدهای رقیب بیش از چند نامزد اسلامگرا وجود دارند و عجیب اینکه همهی آنان وابسته به اخوان بودند (العوا، ابواسماعیل و ابوالفتوح). وقتی اخوان با این واقعیت روبرو شدند در آخرین فرصت به این نتیجه رسیدند که چرا ما نیز نامزدی نداشته باشیم که هم مانع برنامهی ما نشود و هم به جای درگیری و دشواریهایی که در صورت پیروز شدن یکی از نامزدهای سهگانه دور از انتظار نبود در بالاترین سطح با هم هماهنگی داشته باشیم. البته علت خارج شدن این افراد از جماعت اخوان چیزی جز انتقاد آنان جماعت و مسائل سازمانی آن نبود.
مماشات و سیاسیکاری شورای نظامی
امروزه برای خیلیها خوشایند است که اخوان را به همکاری با شورای نظامی که حاکم وقت مصر بود متهم کنند آن هم به حساب انقلاب و انقلابیون حقیقی. آنان به حوادثی چون درگیریهای محمد محمود، ماسبیرو، مجلس وزرا و دیگر موارد اشاره میکنند و بر این باورند که اخوان شریکان خود یعنی انقلابیون را در مقابل شورای نظامی و وزارت داخلی و اراذل و اوباش رها کردند تا آنان را سرکوب کنند و همین امر دستاوردهای انقلاب ژانویه را به هدر داد. اگر اخوان در همان روز در مقابل شورای نظامی قرار میگرفت انقلاب واقعی ادامه مییافت.
در این باره میگوییم: اخوان بیش از همه نگران ثبات کشور بودند و بیش از دیگران از کشیده شدن کشور به باتلاق ناامنی و خشونت بیم داشتند. حوادثی که آن روز در سوریه و لیبی روی میداد تأثیر آن بر مصر چندان بعید نبود. اخوان در آن روز صلاح در آن دید که ارتش تنها نهاد مستقلی است که زمام امور کشور را در دست دارد و درهم شکستن ابهت ارتش در آن روز به معنی شکستی برای کشور بود. در نتیجه اخوان تصمیم گرفتند در مقابل شورای نظامی نرمش نشان دهند تا گام به گام در کنار هم به اهداف انقلاب ژانویه نزدیک شوند و از مردم و هم کشور محافظت کنند.
پرواضخ است در آن روز کسانی که در رخدادها و درگیریهای پیاپی علیه شورای نظامی تظاهرات میکردند با هم هماهنگ نبودند آنان به چند دست تقسیم میشدند؛ تعداد اندکی از جوانان پاکباز انقلابی بودند؛ تعدادی نیز برای ایجاد آشوب و هرج و مرج اجیر شده بودند و کسانی هم بودند که از داخل و خارج برای ایجاد ناامنی سرمایهگزاری میکردند و انقلاب و نیروهای انقلابی را بازیچهی خود قرار داده بودند و در نهایت جوانان بیکار و بیمسئولیتی که به دنبال سرگرمی میگشتند و مردم را مشغول میکردند و در این حوادث از جمعیت حداکثری برخوردار بودند. بنابراین موضع اخوان بیشتر به عقلانیت و صداقت نزدیک بود و با وجود سیاسیکاری و نرمش در مقابل شورای نظامی بیشترین آسیب را از سوی این نهاد متحمل شدند؛ خیرت شاطر نامزد اصلی آنان رد صلاحیت شد و مجلس نمایندگان منحل و انتخابات ریاست جمهوری به بازی گرفته شد.
عدم جدیت و پاکسازی
این اتهام ابتدا به دکتر مرسی بازمیگردد و سپس متوجه جماعت اخوان به عنوان نخستین حامی و مشاور اول ایشان در تمام تصمیمات و رویکردها میشود.
بیشتر کسانی که دوستدار و حامی اخوان هستند حتی اعضای جماعت در این مورد گلهمند هستند و بر این باورند که عدم جدیت و قاطعیت، آنان را به چنین روزی رسانده است. به اعتقاد آنان دکتر مرسی انسان پاکطینتی بود اما مقام ریاست بیشتر برازندهی کسانی مانند ابواسماعیل و شاطر بود.
در اینجا باید گفت که اولا دکتر مرسی تنها با رأی و نظر خود حکم نمیکرد بلکه مشاورانی از جماعت همواره در کنارش حضور داشتند به طوری که میتوانیم بگوییم تصمیمات ایشان بیشتر جمعی و گروهی بود و مطلقا فردی عمل نمیکرد. این اتهامی است که دشمنان و بدخواهان ما را به آن متهم میکنند. ما از این اتهام شرمنده نیستیم؛ ما رئیسی را انتخاب نکردهایم که او را در تصمیماتش تنها بگذاریم و با او مشورت و بحث و گفتگو نداشته باشیم. ما در هر کار کوچک و بزرگ قایل به کار جمعی هستیم در نتیجه این ضعف چنان که برخی میپندارند به شخصیت محمد مرسی بازنمیگردد.
آیا اخوان به خاطر عدم قاطعیت به خطا رفتند؟
مسأله مهمتر از اخوان و مهمتر از هر کس دیگری است؛ هیچ یک از مؤسسات با اخوان هماهنگ نبودند و تا آنجا که میتوانستند سنگاندازی میکردند. نیروهای داخلی و خارجی در کمین نشسته بودند اگر هر تصمیم قطعی صادر میشد افترا، اغتشاش و عوامفریبی به حدی میرسید که بیم آن میرفت کشور را نابود و تمام برنامهریزیها را نقش بر آب کند. به همین خاطر اخوان بسیار محطاط و دقیق عمل میکردند. زمانی هم که ناگزیر به قاطعیت شدند و تصمیمگیری در خصوص قانون اساسی و برکناری دادستان و تقویت تصمیمات رئیس جمهوری به میان آمد کودتایی که از لحظهی نخست کارش را آغاز کرده بود به وقوع پیوست.
مسأله عمدهتر از اخوان و مهمتر از هر کس دیگر بود.

نظرات